گاه باید کور شوی
این شعر ؛ سروده ای ست از هم قبیله ای قدیمی ؛
شاعری توانا به نام آقای فردوس اعظم.
زمانی که این سروده را خواندم ؛ بسیار بر دلم نشست .
باحال و هوای ابری ام بسیار متناسب است.
دوست دارم شما را در مرور این اندازه احساس زیبا...
و لطیف شریک کنم.
==============================================
گـاه بـایـد بـد شـوی
از میـان بـی کســی هــا رد شـوی
آن قــدَر دوری گزینـی تـــــا بگیـرنـدت سُــراغ
بینشان، بی مرز، بی سرحد شوی
آنچه می باید،شوی!
گاه باید دور شد
در نـگاه آیـنـه مستــــــــور شد
ردّ پـای خـویش را از کـوچـه های یـاد رُفت
تا که در اندیشه ها منظور شد
گاه باید کور شد!
گـاه بـایـد دم نـزد
صحبت از اسرار این عالم نزد
گاه باید لب فرو بست از همه غوغای عمر
زندگی را ضربه ی محکم نزد
بر گلویش سم نزد
شاعر : فردوس اعظم