میخوام میهمان میخانه ت بشم
در همهمه مشکوک و گنگ ِ اقیانوس ِ خیس ِ زندگی...
فانوس را به سمت مدار ِ من نشانه بگیر.
مدار ِ تاریک را در اقیانوس ِ سینه ام...
سینه ای که از تبار قبیله سوختگان به جا مانده...
با نوری به رنگ شراب روشن کن.
میخوام مست بشم ...و بعد سرخی چراغ رو میخوام.
واژه های تیکه تیکه در حباب رو...
در لحظه های زنجیرکشیده غروب...
به معنا برسان.
میخوام میهمان میخانه ت بشم...
در کابوس سنگین ظهور.
تا پیر معرفت نپرسد؛ که ریزشت از چه بود!!!
فرهین
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۱ ساعت توسط فرهين
|