- او -   بود

و

سکوت ممتد ؛

پنجره ای

تکیه بر دیوار

و

نسیم بادی

در بیراهه ؛

زل زده به انتهای جاده

شاید...

برای تلاقی نگاهی آشنا

و حال

خسته تر از همیشه

کنار جاده

همچنان ایستاده

باد می پیچد

لابه لای موهای سپیدش

 

فرهین