همچو ققنوس
در قندیل ِ تنهایی ِ خویش
پر از واژه و سیاه مشق
بسنده کردم
به پیوند ِ بکر ِ کلمات
و آرزوهای سقط شده را
سپرده
به ترازوی ِ دو سر ِ عدل
.
عاشق ِ سرکش
قلم بگردان
تا وقت باقیست ؛
قریب است
بشکند قلم در دستانم
و
در آتش
کالبد ِ خاکی ام
.
- شعله -
سرکش از – فریاد ِ - من
بشنو از هر سوراخ
رمز و راز ِ نجوای ِ من
در بلوغم
زندگی ...
رنگ ِ دگر دارد
همچو – ققنوس -
آن جرقه
- عاشقی - در راه دارد
فرهین
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱ ساعت توسط فرهين
|