به سنگدان زدند
بند بند ِ کلام
یا به دار
یا به راه
.
قطره قطره اشک
نه شور
که تلخ
.
چشمها
در انزوا
و
کوررنگی
.
روح
در تور
جسم
در زنجیر
.
زمان
آوازه خوان ِ نفسهای بریده
و
قصه خاک خورده در کتابها
.
در حنجره های متروک
به دنبال ِ
گلواژه های ِ عاشقانه نباش
.
ملودرامی مسخره
با
سکانسهای اشتباه
و
پایانی آبکی
.
این بار
به کاهدان ؛
که
نه ؛
به سنگدان
زدند.
فرهین
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۱ ساعت توسط فرهين
|